گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ادوار فقه
جلد اول
دورة تشریع با صدور احکام



اشاره
یعنی از آغاز بعثت تا زمان رحلت، باید جستجو و تحصیل شود از این رو ،« نبوت » از این پیش اشاره شد که احکام در خلال دورة
بطور اختصار، در اینجا آورده شود پس گفتگو ،« نبوت » براي روشن شدن زمان و سائر مناسبات صدوري احکام، بهتر آن که دورة
در طی طرح گفتگو از آن دوره که 23 سال بوده است بعمل آید. « صدور احکام » در پیرامن دورة
اکنون باید دانست که چون دورة زندگی پیغمبر (ص) بعد از بعثت آن حضرت دو مرحله داشته بدین گونه که مدتی از آن در مکه
و پس از آن در مدینه میبوده و در هر یک از این دو مرحله احکامی صدور یافته پس چنانکه آیات و سورههاي شریفۀ قرآن، که
مبدأ و مرجع احکام است، باین اعتبار به مکّی و مدنی انقسام یافته مناسب است که براي احکام در دورة صدور آنها نیز این دو
قسمت، رعایت و بدو قسم انقسام یابد. بدین جهت شایسته چنان است که براي استیفاء هر قسم و استقصاء افراد و موارد آن، تا حد
میسور، عنوانی مخصوص اختیار گردد و در زیر هر یک از آن دو عنوان، احکام مربوط به آن معلوم گردد.
پس این دوره (دورة صدور) تحت دو عنوان زیر:
-1 از بعثت تا هجرت.
-2 از هجرت تا رحلت.
66
مورد بحث و فحص قرار میگیرد تا احکامی، که از لحاظ زمان و مکان و دیگر خصوصیات و مناسبات، تا حدي روشن و قابل
ضبط و توجه است در زیر عنوان مربوط به خود، تا حدي که اطلاع بر آنها میسر است، مضبوط و معلوم گردد.
عنوان اول از بعثت تا هجرت
اشاره
در بارة این که پیغمبر ص هنگام مبعوث شدن به رسالت چند سال از عمر شریفش گذشته بوده مؤرخان را اختلاف است: محمد بن
در این موضوع سه قول نقل کرده است: «1» بلعمی وزیر امیر نوح سامانی در ترجمۀ تاریخ طبري
یکی این که بعثت در سن بیست سالگی رخ داده.
دوم این که در سن چهل و سه سالگی بوده.
سیم این که در سن چهل سالگی واقع شده است.
و» و در محلی دیگر از آن کتاب گفته است « اللّ رسوله و هو ابن اربعین سنۀ کاملۀ
􀀀
ثم ابتعث ه » مسعودي در مروج الذهب گفته است
47 از 305
و منظور از این دو قول همان چهل سالگی است نه این که میان آنها « اللّ نبیا و رسولا إلی کافّۀ الناس
􀀀
فی سنۀ احدي و اربعین بعثه ه
تهافت و اختلافی باشد چه پس از اکمال چهل سالگی که مفاد عبارت نخست است ورود به چهل و یک سالگی حاصل میشود که
در عبارت دوم گفته شده است.
______________________________
1)- چنانکه گفته شده این ترجمه از اقدم کتب نثر فارسی است که بعد از اسلام نوشته نوشته شده است. قول اول را خود طبري )
بعنوان روایتی از پیغمبر (ص) آورده است.
67
این مضمون را آورده است: « مناقب آل ابی طالب » در کتاب «1» ابن شهرآشوب
خدا پیغمبر را بعد از چهل سال از عمرش، که تکامل پذیرفت و قواي او اشتداد یافت، براي این که با هیبت و مهیا و آمادة انذار »
باشد، برانگیخت.
بعثت پیغمبر را درجاتی بوده بدین قرار: »
-1 رؤیاي صادقه. »
-2 چنانکه شعبی و داود ابن عامر روایت کردهاند سه سال جبرئیل با پیغمبر خدا نزدیک میبود و چیزهایی بتدریج، به او »
میآموخت به طوري که پیغمبر (ص) او را حس میکرد لیکن شخص وي را نمیدید و قرآن بر او نازل نمیساخت پس پیغمبر
(ص) در این مدت بسوي امت مبعوث نبود و مبشّر بود.
.«2» -3 حدیث خدیجه و ورقۀ بن نوفل »
أَمّ بِنِعْمَۀِ رَبِّکَ
ا􀀀 -4 تحدیث نعم که در این مرحله پیغمبر (ص) به یادآوري نعمت مأذون بود لیکن دستور انذار نداشت قوله تعالی وَ »
فَحَدِّثْ یعنی خبر بده به نعمت نبوت که به تو عطاء شده.
-5 هنگامی که قرآن نازل و امر و نهی صادر و پیغمبر (ص) مبعوث به قرآن گردید لیکن هنوز به علنی ساختن دعوت مامور نبود و »
سورة یا أیّها المدّثّر نزول یافت و علی و خدیجه و پس از ایشان زید و از آن پس جعفر بن ابی طالب به اسلام در آمدند.
______________________________
1)- رشید الدین، ابو جعفر، محمد بن علی بن شهرآشوب سروي (از ساري مازندران بوده) از اعاظم علماء شیعه و اسلام میباشد )
در تاریخ پانصد و هشتاد و هشت هجري قمري ( 588 ) وفات یافته است.
2)- مراد قضیهایست که در نخستین بار نزول وحی رخ داده است. )
68
ما تُؤْمَرُ نازل شد و این بعد از سه سال پس از بعثت 􀀀 -6 هنگامی که به انذار عمومی و علنی ساختن آن مأمور گردید و آیۀ فَاصْدَعْ بِ »
برآورد. « یا صباحا » بود که آیۀ وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ نزول یافت و پیغمبر (ص) براي جمع آوري عشیره و اقربین بانک
-7 تشریع عبادات. در مدت اقامت پیغمبر (ص) در مکه جز طهارت و نماز چیزي دیگر تشریع نگردید طهارت و نماز هم بر خود »
پیغمبر واجب و فرض لیکن بر امت، سنت و ندب بوده است. بعد نمازهاي پنجگانه، پس از معراج در سال نهم بعثت، فرض گشته
است.
پس از هجرت به مدینه در ماه شعبان سال دوم هجري روزة ماه رمضان واجب گردیده و هم در آن سال قبله، به کعبه تحویل یافته »
و زکاة فطر واجب شده، و نماز عید تشریع گردیده است. در آغاز هجرت نماز جمعه به جاي نماز ظهر واجب بوده، بعد زکاة اموال
و بعد حج و عمره فرض گردیده و تحلیل و تحریم و حظر و اباحه و استحباب و کراهت مقرر گردیده بعد، جهاد فریضه گشته و در
48 از 305
«. پس کار، از همه روي تمام و کامل گردیده است « الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ » آخر ولایت علی (ع) آنگاه این آیه نازل شده
آن چه ابن شهرآشوب در مناقب آورده و نقل شد گر چه از لحاظ تقدم و تأخر صدور احکام و هم از لحاظ تعیین زمان صدور آنها
بسیار مجمل میباشد لیکن براي این که معلوم شود اگر اختلافاتی در زمینۀ زمان بعثت رخ داده ممکن است به اعتبار درجات بوده
این قسمت در اینجا یاد شد.
بهر حال مشهور میان ارباب سیر و تواریخ و مستفاد از روایات و احادیث این است که بعثت در سن چهل سالگی بوقوع پیوسته
است.
در بارة این که در کدام ماه و چه روز، بعثت واقع و وحی بر پیغمبر (ص) نازل
69
نیز اختلاف به میان آمده است: یکشنبه 17 رمضان گفته شده سیم، هشتم، «1» گشته
______________________________
1)- از جمله روایاتی که در این زمینه وارد شده چند روایت زیر است که از بحار نقل میشود: )
لا تدع صیام یوم سبع و عشرین من رجب فانّه الیوم الّذي نزّلت فیه النّبوة علی » 1) در اصول کافی از حضرت صادق علیه السلام است
اللّ عزّ و جلّ محمّدا رحمۀ للعالمین فی سبع و
􀀀
بعث ه » 2) باز در اصول کافی از ابو الحسن اول علیه السلام چنین روایت شده « محمّد
فی الیوم السّابع و العشرین من رجب نزّلت النبوّة علی » اللّ علیه السلام روایت است
􀀀
3) در امالی شیخ از ابو عبد ه «.. عشرین من رجب
فان قال فلم جعل الصّوم فی شهر رمضان خاصّۀ دون سائر الشهور؟ قیل لأنّ » 4) در اصول کافی از عیون اخبار الرضا است « اللّ
􀀀
رسول ه
صاحب بحار در بیانی که در ذیل خبر اخیر نوشته گفته است: این « اللّ فیه القرآن.. و فیه نبیّ محمّد
􀀀
شهر رمضان هو الشّهر الّذي انزل ه
یا غیر آن از معانی مجازي، یا ،« نزول قرآن » خبر با سائر اخبار مستفیضه مخالف است و شاید معنی دیگر از آن مراد باشد مساوق با
این که مراد به نبوت، در سائر اخبار، رسالت و در اینجا نزول وحی، در اموري که به خود پیغمبر متعلق است، باشد و ممکن است بر
تقیه حمل گردد چه عامه را در بارة زمان بعثت پیغمبر پنج قول است بدین قرار: اول- 17 ماه رمضان. دوم- 18 ماه رمضان. سیم-
24 ماه رمضان. چهارم- 12 ماه ربیع اول.
پنجم- 27 رجب و همین قول پنجم مورد اجماع و اتفاق امامیه میباشد.
به عقیدة نگارنده آن چه مجلسی در بارة خبر منقول از عیون اخبار الرضا بیان کرده بنظر، دور میآید بویژه احتمال این که در این
خبر، تقیه بکار رفته باشد چه همان وجود پنج قول در میان علماء عامه خود دلیل عدم لزوم تقیه است. و بهر حال ظواهر آیاتی از
ض انَ الَّذِي أُنْزِلَ فِیهِ 􀀀 قرآن مجید چنان میرساند که بعثت در ماه رمضان واقع شده است: فی المثل آیۀ 171 از سورة البقره شَ هْرُ رَمَ
اهُ فِی لَیْلَۀِ الْقَدْرِ به ضمیمۀ اخباري معتبر، که لیلۀ قدر را در ماه رمضان تعیین 􀀀 إِنّ أَنْزَلْن
􀀀
لِلنّ .. و آیۀ اول از سورة القدر ا
􀀀
الْقُرْآنُ هُديً اسِ
کرده، ظاهر بلکه صریح است در این که نزول قرآن در رمضان بوده و چون بعثت به نزول قرآن، تحقق یافته پس بعثت هم در همین
ماه بوده بنا بر این کلام مجلسی را وارونه نساخته و نمیگویم چون اخباري که بر 27 رجب دلالت دارد با یکی از اقوال پنجگانۀ
اهل سنت موافقت دارد باید بر تقیه حمل شود!! بلکه میگویم چون آن اخبار مخالف قرآن میباشد باید طرح و خبر عیون اخبار
اللّ العالم.
􀀀
الرضا چون موافق قرآنست اخذ شود و ه
70
دوازدهم ربیع الاول نیز هر یک قائلی دارد. علماء شیعه روز بعثت را روز 27 از ماه رجب میدانند.
بهر حال نخستین مرتبه که جبرئیل وحی آورده پیغمبر ص در کوه حراء (بکسر حاء مهمله و تخفیف راء بر وزن کساء در شمال مکه
در سه فرسخی آن میباشد) بوده است. گفتهاند مردم مکه را رسم چنان بوده که هر گاه میخواستهاند مدتی به خلوت و تنهائی بسر
49 از 305
برند به آن کوه میرفتهاند حضرت پیغمبر (ص) هم پیش از بعثت سالی یک ماه به غاري که در آن کوه است تشریف میبرده و به
خلوت و عبادت میگذرانده است.
محمد بن اسحاق گفته است در یکی از شبهاي ماه رمضان که حضرت در کوه حراء بود جبرئیل، که صحیفهاي از دیبا با خود
میداشت، بر حضرت نازل شد و سه مرتبه او را به خواندن دستور داد.
حضرت هر سه بار اعتذار جست تا در فرجام جبرئیل گفت اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ.
ا لَمْ یَعْلَمْ نزول یافته و بقیۀ این سوره بعدها نازل گردیده 􀀀 به گفتۀ مسعودي و ابن هشام و گروهی دیگر این سوره در این باره تا م
بوده است بمفاد برخی از احادیث نخستین سورة نازله سورة « المدّثّر » است. به گفتۀ برخی دیگر نخستین سورهاي که نازل شده سورة
براي تسمیۀ این سوره به فاتحه آورده همین است که « عروة الوثقی » میباشد. یکی از وجوهی که شیخ بهائی در کتاب « الفاتحه »
افتتاح قرآن و ابتداء وحی به آن شده یعنی نخستین سورة نازله میباشد چنانکه یکی از پنج وجهی که براي تسمیۀ این سوره به نام
گفته شده این است که یک بار هنگام « السّبع المثانی »
71
فرض صلاة در مکه و بار دیگر هنگام تحویل قبله، در مدینه نازل شده است.
ارباب سیر و تواریخ قول اول را اختیار کرده. غالب از مفسران، به گفتۀ شیخ در عروه، قول سیم را قائل شدهاند. برخی از دانشمندان
در صدد بر آمده که میان این سه قول جمع کنند و وجوهی براي جمع میان آنها گفتهاند که از جمله است دو وجه زیر:
و اولین سورهاي که بعد از فترت وحی نازل گردیده « اقرا » -1 این که اولین چیزي که در نخستین بار وحی نزول یافته آغاز سورة
بر رؤیا یا سماع محمولست نه بر وحی. « فاتحه » بوده و حدیث « المدّثر » سورة
ابتداء حقیقی و نسبت به آن دو سورة دیگر اضافی باشد باین توضیح که بالنسبه به سورههایی که به « اقرأ » -2 این که ابتداء نسبت به
مقدم « فاتحه » مقدم و نسبت به سورههایی که از آغاز آنها تا فرجام در یک بار نزول یافته سورة « مدّثر » اشعار دارد سورة « انذار »
باشد.
عنوان کرده چهار قول نقل کرده است: « اوّل ما نزّل من القرآن » در فصلی که براي بیان « الاتقان » سیوطی در کتاب
بیهقی « الدلائل » حاکم و کتاب « المستدرك » بوده است. همین قول را خود او صحیح دانسته و از کتاب « اقرأ باسم ربک » -1 این که
ابن اشته و غیر اینها حدیثهایی بدین مفاد نقل کرده « المصاحف » سعید بن منصور و کتاب « سنن » طبرانی و کتاب « الکبیر » و کتاب
است.
بوده است. روایتی باین مفاد نقل کرده و پنج وجه براي جواب از این روایت یعنی جمع میان این روایت « یا أیّها المدّثر » -2 این که
و حدیثهایی که مستند قول اول قرار یافته ذکر کرده است.
72
ابن عباس و مجاهد » نقل کرده که در آنجا این مضمون آورده شده « کشاف » بوده است. از کتاب « الفاتحه » -3 این که سورة
بوده است. « فاتحۀ الکتاب » دانستهاند لیکن بیشتر مفسران گفتهاند اول سورهاي که نزول یافته « اقرأ » نخستین سورة نازل شده را سورة
بوده است. این قول را سیوطی از مقدمۀ تفسیر ابن نقیب نقل کرده و پس از نقل روایاتی بدان « منِ الرَّحِیمِ 􀀀 اللّ الرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ » -4 این که
«.. اللّ
􀀀
بسم ه » به عقیدة من این قول را نباید قولی مستقل قرار داد چه از لوازم نزول سورهاي نازل شدن » مفاد، خودش چنین افاده کرده
«.. اللّ
􀀀
بسم ه » با آن میباشد پس بطور اطلاق نخستین آیهاي که نازل گشته
بوده است.
بهر حال چون پیغمبر (ص) از قرائت آیات، فراغ یافته جبرئیل کیفیت وضوء و نماز را به آن حضرت آموخته و اوقات پنجگانه را
50 از 305
تعیین کرده و از همان وقت بر شخص پیغمبر (ص) نماز واجب میبوده است.
73
وضو و نماز
اشاره
از آن چه هم اکنون گفته شد چنان بر میآید که نماز و وضوء، در همان سال بعثت پیغمبر (ص) آموخته شده و بعدها بر امت
واجب گردیده لیکن ظاهر برخی از عبارات میرساند که این دو امر پیش از سال بعثت تعلیم شده بوده است.
چون پیغمبر (ص) به سن 37 سال رسید در خواب چنان میدید که گویا کسی به نزد او » در بحار از کافی این مضمون، منقول است
.« اللّ
􀀀
یا رسول ه » میآید و میگوید
از وي پرسید « اللّ
􀀀
یا رسول ه » وقتی در آن هنگام که در میان کوهها گوسفند میچرانید چنان اتفاق افتاد که کسی را دید به او گفت
تو کیستی؟ پاسخ داد من جبرئیلم و خدا مرا بسوي تو فرستاده که به رسالت مژدهات دهم آنگاه براي پیغمبر (ص) وضو ساخت و به
او یاد داد که رو و دو دست را از مرفق بشوید و سر و دو پا را تا کعبین مسح کند آنگاه رکوع و سجود را به او آموخت. چون
چهل سال پیغمبر تمام شد روزي علی (ع) بر وي وارد شد دید نماز میخواند پرسید این کار چیست؟ گفت نماز است که خدا بمن
امر فرموده آنگاه علی را به اسلام دعوت کرد او پذیرفت. و با وي نماز گزارد. خدیجه نیز اسلام آورد. پیغمبر (ص) به نماز
میایستاد علی و خدیجه به او اقتداء میکردند. چند روز که از این واقعه گذشته بود ابو طالب به منزل پیغمبر (ص) داخل شد جعفر
صل جناح ابن » هم با او بود دید پیغمبر نماز میخواند و علی (ع) در یک کنار با او به نماز مشغول است ابو طالب به جعفر گفت
«.. به آن کنار دیگر پسر عمت متصل شو و در آن کنار او به نماز بایست « عمّک
بهر حال پس از این که پیغمبر (ص) از جبرئیل قرائت و وضوء و نماز را یاد گرفت
74
به خانه برگشت و رسالت خود را به خدیجه خبر داد. خدیجه بیدرنگ اسلام آورد و چگونگی وضوء و نماز را از پیغمبر (ص)
و برخی دیگر «3» و دشتکی «2» و به گفتۀ بلعمی «1» بیاموخت و همان روز یا روز بعد علی (ع) که به گفتۀ ابن اسحاق ده سال
هفت سال
______________________________
اسلم علی و هو ابن عشر » 1)- محمد بن جریر طبري، در کتاب تاریخ الامم و الملوك، به اسناد خود از مجاهد چنین آورده است )
اللّ (ص)، و صلّی معه و صدّقه بما جائه من
􀀀
کان اول ذکر آمن برسول ه » و همو به اسناد خود از ابن اسحاق چنین آورده است « سنین
اللّ
􀀀
اللّ به علی علی بن ابی طالب انّه کان فی حجر رسول ه
􀀀
اللّ علی بن ابی طالب و هو یومئذ ابن عشر سنین و کان ممّا أنعم ه
􀀀
عند ه
سمعت علیّا یقول: » اللّ آورده که گفته است
􀀀
و همو به اسناد خود از عبّاد بن عبد ه « (ص) قبل الاسلام
.« اللّ قبل الناس بسبع سنین
􀀀
اللّ و اخو رسوله و انا الصدیق الاکبر لا یقولها بعدي الا کاذب مفتر صلّیت مع رسول ه
􀀀
انا عبد ه
تألیف حسن بن علی، حلوانی نقل کرده که او به اسنادش از ابو الاسود، محمد بن عبد « المعرفۀ » 2)- ابن ابی الحدید از کتاب )
الرحمن روایت نموده که او چنین خبر یافته که هر یک از علی علیه السلام و زبیر در سن هشت سالگی به اسلام در آمدهاند.
و روایات در مبلغ سن » : خود، بنقل ابن ابی الحدید، این مضمون را آورده است « الاستیعاب » ابو عمر، یوسف بن عبد البرّ در کتاب
علی علیه السلام در هنگام اسلامش مختلف میباشد قولی به سیزده و قولی به پانزده و قولی به شانزده و قولی بده و قولی دیگر
51 از 305
.« بهشت ساله بودن آن حضرت در وقت قبول اسلام نقل گردیده است
اللّ در کتاب مجالس المؤمنین، در ترجمۀ حال
􀀀
اللّ ، محدّث دشتکی شیرازي که قاضی نور ه
􀀀
3)- سید اجل، امیر جمال الدین، عطاء ه )
به مرافقت توفیق در تفتیش و تحقیق احوال و اخبار و ضبط و تنسیق احادیث و آثار کوشیده و عمر گرامی را » وي چنین نوشته است
صرف تتبع و حفظ اقوال و افعال هدایت مآل نمود. فنون نقلیه، از علوم شرعیه را حلّه ترتیب و تدوین پوشیده و جواهر و لئالی
احادیث مصطفویه را بأنامل تیقّظ و احتیاط در سلک تحفّظ و انضباط، انضمام و انخراط داده صحاح و حسان سخنان عالمگیرش
آنگاه از صاحب حبیب السیر که با دشتکی معاصر بوده « تحفۀ الاحبّاء و ریاض سیر و شمایل دل پذیرش روضۀ الاحباب است
توصیفی زیاد در بارة او نقل کرده تا آنجا که گفته است.. و آن حضرت مانند عم بزرگوارش امیر سید، اصیل الدین در علم حدیث
بینظیر آفاق گشته و در سایر اقسام علوم دینیه و انواع فنون یقینیه به استحقاق، در گذشته، اند سال در مدرسۀ شریفۀ سلطانیه در
به درس و افاده اشتغال داشته و در هفتۀ یک نوبت در مسجد « اخلاصیه » گنبدي، که مقبرة حضرت خاقان مغفور است، و در خانقاه
جامع دار السلطنۀ هرات به قلم هدایت ازلی، رقم ارشاد و نصیحت بلا الواح خاطر اعاظم و اکابر مینگاشته اما الحال بر موجب
عزلت و گوشه نشینی به امثال این امور التفات نمینمایند.. از مؤلفات فصاحت صفات حضرت نقابت منقبت، روضۀ الاحباب فی
سیرة النبی و الآل و الاصحاب در اقطار آفاق اشتهار تمام دارد و، بی شائبۀ شبهۀ عقل، ادراك نظیر به آن کتاب افادت مآب در آینۀ
مؤلف گوید که صورت عقیدة » پس از اتمام عبارت حبیب السیر، صاحب مجالس چنین گفته است «.. خیال، امر محال میشمارد
که به نام خواجه مظفر نیکجی استرابادي نوشته و غیر آن ظهور تمام دارد و لهذا مخدوم « تحفۀ الاحبّاء » امیر جمال الدین، از کتاب
اللّ حسینی دشتکی شیرازي که عمّ امیر
􀀀
امیر اصیل الدین عبد ه «.. الملک لاهوري بعضی از نسخ آن کتاب را حکم به سوختن نموده
درج » جمال الدین بوده و بنا بنقل صاحب مجالس در 17 ربیع الاول از سال ( 802 ) وفات یافته است از بزرگان بوده در کتابی به نام
و هم رسالۀ مزارات هرات را او نوشته است. « درر در سیر سنیۀ خیر البشر
75
میداشته است اسلام اختیار نموده و در نماز به پیغمبر (ص) تأسی و اقتداء میکرده است.
اكَ الْمُسْتَهْزِئِینَ این 􀀀 إِنّ کَفَیْن
􀀀
ما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ ا 􀀀 در تفسیر علی ابن ابراهیم، بنا بنقل صاحب بحار، در ذیل آیۀ فَاصْدَعْ بِ
مضمون آورده شده است. این آیه سه سال پس از بعثت پیغمبر (ص) نازل شده. فرمان نبوت در روز دوشنبه نزول یافته است. علی
علیه السلام در روز سه شنبه به اسلام در آمده بعد خدیجه اسلام آورده است بعد ابو طالب بر پیغمبر وارد شده در صورتی که نماز
میگزارده و علی در کنارش بوده پس ابو طالب، جعفر را که با او وارد شده بایستادن در آن کنار پیغمبر و اقتداء به او دستور داده و
جعفر در طرف چپ پیغمبر به نماز ایستاده است.
در ظرف سه سال جز پیغمبر (ص) و علی و جعفر و زید بن حارثه و خدیجه نماز گزاري نبوده تا این که آیۀ فَاصْدَعْ نازل و دعوت
به اسلام علنی شده و پنج کس،
76
که پیغمبر و اسلام را مسخره و استهزاء میکرده (ولید بن مغیره، عاص بن وائل، اسود بن مطلب، اسود بن عبد یغوث و حارث بن
.« طلاطلۀ خزاعی) خدا بمفاد این آیه، امر آنان را کفایت کرده و شر ایشان را برگردانده است
گفتهاند پیغمبر (ص) هنگام اداء نماز به شعاب مکه میرفته و در آنجا نماز میگزارده است. دعوت پیغمبر تا سال سیم از بعثت
سرّي بوده و در این دعوت سرّي کسانی که استعداد پذیرفتن اسلام داشتهاند دعوت میشدهاند. در نتیجه عدة قلیلی به پیغمبر صلّی
اللّ علیه و آله گرویدند که به گفتۀ ابن اسحاق نخستین آنان زید بن حارثه و دومین آنان ابو بکر بن ابن ابی قحافه بوده و بنقل
􀀀
ه
و به « نخستین کسی که اسلام آورده زید بن حارثه بوده » طبري، در کتاب تاریخ اسلام و الملوك، به اسنادش از سلیمان بن یسار
52 از 305
اسنادش از محمد بن سعد پیش از ابی بکر بیش از پنجاه کس به اسلام در آمدهاند و به گفتۀ برخی دیگر از همه پیشتر (یعنی پس
ابو بکر به اسلام در آمده است این («1» از علی علیه السلام چه تقریبا مورد اتفاق است که اسلام علی (ع) از همه پیش بوده است
عده که مسلمان شدهاند نماز میگزارده و براي اداء نماز به شعاب
______________________________
1)- ابن ابی الحدید پس از این که روایات و اخباري متعدد و از طرقی مختلف در بارة سبق علی علیه السلام به ایمان و اسلام از )
تالیف ابن عبد البر نقل کرده چنین افاده نموده است: « الاستیعاب » کتاب
همۀ این روایات و اخبار را ابو عمرو یوسف بن عبد البر در کتاب خود آورده و این اخبار چنانکه میبینی مفید اجماعست بر این ..»
مطلب (تقدم علی در قبول اسلام) پس اختلاف در این موضوع فقط در کمیت عمر آن حضرت در هنگام قبول اسلام است نه در
.« اصل سبق وي به اسلام
علی » طبري نیز نزدیک به پانزده قول از امثال ابن عباس و جابر و زید بن ارقم و عفیف کندي و مجاهد و غیر اینان مبنی بر این که
بعث » آورده است. عمارت جابر، بنقل طبري، اینست « (ع) نخستین کسی بوده که به اسلام در آمده و با پیغمبر (ص) نماز گزارده
.« النبی (ص) یوم- الاثنین و صلّی علیّ یوم الثّلثاء
77
مکه میرفتهاند (لیکن گفتهاند هنوز نماز بر امّت واجب نبوده است).
وَ» پیغمبر دستور یافت که آشکارا به اسلام دعوت کند. در آغاز دعوت بحکم «.. ما تُؤْمَرُ 􀀀 فَاصْ دَعْ بِ » در سال سیم از بعثت بموجب
مأمور بود که از خویشاوندان نزدیک خویش شروع کند این دعوت به تفصیلی که در تواریخ یاد شده بعمل « أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ
آمد لیکن تأثیري نبخشید. پیغمبر (ص) به دعوت پرداخت این دعوت در اوائل مورد استقبالی زیاد نشده و مشرکان هم اذیت و
آزاري زیاد نمیداشتند تا این که پیغمبر (ص) بتها و بت پرستی را مورد نکوهش و سرزنش قرار داد مشرکان به آزار و اذیت اهل
اسلام آغاز کردند از جمله در یکی از روزهایی که پیغمبر (ص) با مسلمین در یکی از درههاي مکه به نماز مشغول بودند گروهی
از مشرکان بدانجا رفته و به آزار نمازگزاران پرداختند به طوري که عاقبت کار بزد و خورد کشید و سعد وقّاص یکی از مشرکان را
.«1» سر بشکست و دیگران پراکنده گشتند. گفتهاند اولین خونی که در اسلام ریخته شده همین خون بوده است
در سال پنجم از بعثت کار اذیت و آزار بالا گرفت و بر اهل اسلام کار دشوار شد.
بوده «2» پیغمبر مسلمین را به مهاجرت به حبشه دستور فرمود. گروهی از اهل اسلام که شمارة ایشان ده یا یازده مرد و چهار زن
براي نخستین بار (به گفتۀ مجلسی و برخی دیگر در ماه رجب از سال پنجم بعثت) نهانی به حبشه مهاجرت کردند. بعدهم
______________________________
1)- تاریخ طبري و غیر آن. )
اللّ بن مسعود 3- عبد الرحمن بن عوف 4- مصعب بن عمیره 5- عثمان
􀀀
2)- این مردان عبارت بودهاند از: 1- زبیر بن عوام 2- عبد ه )
بن مظعون 6- حاطب بن عمر 7- سهیل بن بیضا 8- عثمان بن عفان 9- ابو حذیفۀ بن عتبه 10 - ابو سلمۀ بن عبد الاسد 11 - عامر بن
ربیعه.
و چهار زن زنان این چهار تن اخیر بودهاند که نخست، رقیه دختر پیغمبر و زن عثمان بن عفان دوم سهله دختر سهل بن عمر زن ابو
حذیفه سیم ام سلمه دختر ابو امیه زن ابو سلمه چهارم لیلی دختر ابو خثیمه زن عامر بودهاند.
78
جعفر بن ابو طالب با چند تن دیگر به آنها پیوستند. بتدریج بر عدة مهاجران افزوده میشد تا این که شمارة آنان، بغیر از کودکان،
53 از 305
به گفتۀ ابن اسحاق، به هشتاد و دو ( 82 ) یا هشتاد و سه ( 83 ) تن و به گفتۀ بلعمی به هفتاد ( 70 ) تن و، به گفتۀ برخی دیگر، به صد و
بیست ( 120 ) کس رسیده است.
اللّ بن ابی ربیعه (به طوري که در کتب دیگر
􀀀
قریش، عمرو بن عاص بن وائل را با عمارة بن ولید (چنانکه در بحار است) یا با عبد ه
گفته شده) با هدایا و تحفههایی زیاد براي نجاشی و بزرگان کشور حبشه در تعقیب مهاجران گسیل داشت تا مهاجران را از حبشه
استرداد کنند. نجاشی به شرحی که در کتب مربوط نوشته شده، پس از شنیدن بیانات جعفر بن ابی طالب و استماع آیاتی از قرآن
مجید، فرستادگان قریش را از خود براند و مهاجران را پناه داد و گرامی میداشت.
چیزي که در این قضیه، از لحاظ تاریخ فقه در دورة صدور، قابل توجه میباشد این است که چون نجاشی مهاجران را خواسته گفته
است این چه دینی است که شما به سبب آن از قوم خویش جدا گشته و حال این که بدین من (نصرانیت) و بدین هیچ یک از ملل
دیگر نیز داخل نشدهاید؟ جعفر که در میان مهاجران بوده بدین مضمون پاسخ داده است:
ما مردمی بودیم نادان، بت میپرستیدیم مردار میخوردیم، قطع رحم میکردیم. حق جوار را رعایت نمینمودیم. از فحشا پرهیز »
نداشتیم، اقویاء ما ضعیفان را از میان میبردند. ما در چنین حالی بودیم که خداي، تعالی شانه، پیغمبري بسوي ما فرستاد که پاکی
نسب و راستی گفتار و درستی امانت و عفاف او بر ما روشن بود.
این پیغمبر ما را بدین خواند که خدا را یگانه دانیم و جز خداي یکتا معبودي نگیریم سنگ و بتی را که نیاکان ما پرستش میکردند
نپرستیم.
بعلاوه بما امر کرده است که راست گفتار و درست کردار باشیم، امانت را خیانت نکنیم، حق جوار را رعایت نماییم، صله رحم »
کنیم، از
79
کارهاي زشت دوري گزینیم، مال یتیم نخوریم، شهادت باطل ندهیم، به محارم نزدیکی نکنیم، خون نفوس محترمه را نریزیم، زنان
«.. مردم را بعمل زشت متهم نکنیم. بما فرموده است نماز بخوانیم، زکاة بدهیم و روزه بگیریم
بروایت مجلسی از تفسیر علی بن ابراهیم چون عمرو عاص از نجاشی تسلیم جعفر و یارانش را درخواست کرد و جعفر را نجاشی
بخواست پس از مذاکراتی که به میان آمد عمرو عاص گفت اي پادشاه اینان ما را در دین، مخالفت کرده، خدایان ما را بد گفته،
جوانان ما را فاسد ساخته، جماعت ما را متفرق نمودهاند ایشان را بما برگردان تا امر خود را جمع سازیم. پس جعفر چنین پاسخ داد
آري اي پادشاه ما آنان را مخالفت کردیم. خدا پیغمبري در میان ما برانگیخته که ما را بترك بت و بت پرستی و ترك قماربازي »
فرمان داده و بما امر کرده که نماز بخوانیم، زکاة بدهیم، او ظلم و جور و خونریزي به ناحق و زنا و ربا و مردار و خون را بر ما حرام
ساخته است. بما امر کرده که عدل و احسان کنیم ذو القربی و خویشاوندان خود را مورد رعایت قرار دهیم، ما را از فحشاء و منکر و
.« بغی، نهی فرموده است
از آن چه در این مذاکرات به میان آمده چنان بر میآید که تا سال پنجم از بعثت بسیاري از اصول احکام دین مقدس اسلام (که
ارباب تواریخ و سیر صدور آنها را در زمانهاي بعد دانسته و در طی حوادث سالهاي متاخر شمردهاند) به پیروان اسلام دستور داده
شده بوده، یعنی این احکام در همان اوائل اسلام دور صدور خود را پیموده است.
در سال پنجم یا ششم، بر اثر سخت گیري و اذیت و آزار مشرکان نسبت به پیغمبر، به شرحی که در کتب سیره آورده شده، حمزة
بن عبد المطلب به اسلام در آمد پس تا اندازهاي پیغمبر (ص) قوت یافت و از صدمه و آزار قریش کاسته شد.
در سال ششم بعثت، به تفصیلی که ارباب تاریخ آوردهاند، عمر اسلام اختیار کرد
80
54 از 305
چون او اسلام را پذیرفت براي اهل اسلام قوتی زیادتر به همرسید چنانکه بحسب ابرام و اصرار او نماز خواندن، آشکار گردید.
چون مسلمانان کم بودند در مسجد مکه نماز نیارستن کردن نه ایشان و نه پیغامبر و نماز اندر » عبارت بلعمی در این مقام این است
اللّ علیه و سلم به مزگت
􀀀
خانه کردندي پس چون عمر مسلمان شد چهل تن راست شدند مسلمانی آشکارا شد و پیغمبر صلّی ه
.« (مسجد) بیرون آمد و با یاران نماز کردي و خانه را طواف کردي و کسی سخن نیارستی گفتن
مدت دو یا سه یا چهار سال در شعب ابی طالب محصور «1» از سال ششم یا هفتم بعثت، پیغمبر (ص) با تمام بنی هاشم و بنی مطلب
بودند و ابو طالب با کمال جد و مهربانی از آن حضرت نگهبانی و پشتیبانی میکرد.
قصیدة بائیۀ او که یادگار آن روزگار است به خوبی حد حمایت او را از پیغمبر و جد و کوشش وي را در حفاظت و حراست آن
حضرت روشن میسازد براي نمونه چند شعر از آن قصیده، گزیده و در اینجا آورده میشود.
الا ابلغا عنی علی ذات بیننا لؤیّا و خصّا من لؤيّ بنی کعب
أ لم تعلموا انّا وجدنا محمّدا نبیّا کموسی خطّ فی اوّل الکتب
افیقوا افیقوا قبل ان یحفر الثري و یصبح من لم یجن ذنبا کذي الذّنب
فلسنا و ربّ البیت نسلم احمدا لعزّاء من عظّ الزمان و لا کرب
______________________________
1)- مطّلب برادر هاشم و هر دو با عبد شمس پسران عبد مناف میباشند از یک مادر و نوفل بن عبد مناف هم برادر ایشان است )
لیکن از مادري دیگر. عبد المطلب بن هاشم که نامش شیبه بوده به مناسبت این که پس از فوت پدرش هاشم عمش مطلب او را از
مدینه آورده بوده است قریش او را عبد المطلب میخواندند.
81
و هم در قصیدة لامیۀ خود که چند شعر از آن نیز در اینجا آورده میشود همین حقیقت و معنی را خواسته و پرورانده است:
لعمري لقد کلّفت وجدا بأحمد و احببته حبّ المحبّ المواصل
فمن مثله فی النّاس أيّ مؤمّل اذا قاسه الحکّام عند التّفاضل
حلیم رشید عادل غیر طائش یوالی إلها لیس عنه بغافل
لقد علموا انّ ابننا لا مکذّب لدینا و لا یعنی بقول الأباطل
حدبت بنفسی دونه و حمیته و دافعت عنها بالذّري و الکلاکل
بیان و شرح همه وقائع این مدت با موضوع بحث چندان تماس ندارد از این رو قسمتهایی که تا حدي با موضوع بحث ارتباط دارد
از میان آن وقائع، التقاط و در اینجا یاد میگردد:
از آن جمله است مسألۀ معراج که، بحسب مشهور میان ارباب سیر و تواریخ و مستفاد از اخبار و احادیث، حکم وجوب نمازهاي
پنجگانه در شب معراج صدور یافته است.
در چگونگی معراج پیغمبر (ص) (از حیث روحانی یا جسمانی بودن) و زمان و عدد آن اختلافاتی است زیاد به طوري که از حیث
عدد تا صد و بیست مرتبه نقل شده از حیث زمان هم شب دوشنبه از سال پنجم بعثت گفته شده سال نهم نیز قائل دارد. ماه شوال از
سال یازدهم و 27 ربیع الاول و 27 رجب و 17 رمضان از سال 12 بعثت نیز هر کدام گفته و نوشته شده است.
اکثر علماء برآنند که معراج در ماه ربیع الاول از سال دوازدهم واقع » دشتکی در کتاب روضۀ الاحباب این عبارت را گفته است
«. شده است
واقدي گفته است: اسراء (معراج) در شب شنبه » تألیف کازرونی این مضمون را نقل کرده است « المنتقی » مجلسی در بحار از کتاب
55 از 305
17 ماه رمضان
82
از سال دوازدهم بعثت که هیجده ماه تا زمان هجرت فاصله داشته واقع شده. و گفته شده است شب 17 ماه ربیع الاول یک سال
پیش از هجرت، در شعب ابی طالب این موضوع رخ داده و گفته شده که 27 رجب بوده و گفته شده است که در سال پنجاه و سیم
«. از عام الفیل، چهارده ماه قبل از هجرت، معراج بوقوع پیوسته است
واجب شده لیکن در «1» بهر جهت چنانکه گفتیم آن چه تقریبا مورد اتفاق میباشد این است که نمازهاي پنجگانه در شب معراج
آن شب دو رکعت دو رکعت واجب گردیده و بعد از هجرت به مدینه چنانکه گفته خواهد شد دو رکعت بر غیر نماز مغرب و
صبح افزوده شده است.
از آن چه در پیش گفته شد معلوم گردید که اگر نماز هم تا این موقع واجب نبوده میان اهل اسلام دائر و معمول بوده است حتی به
جماعت هم برگزار میشده است.
تذکره
از بعضی مواضع چنان برمیآید که پیش از وجوب نمازهاي پنجگانه نماز شب بر پیغمبر و پیروان او واجب بوده است و ایشان آن را
بعنوان وجوب به جا میآوردهاند.
زرارة بن اوفی » ابو بکر علی بن احمد رازي جصّاص (متوفّی در سال 370 ه. ق) در کتاب احکام القرآن خود چنین افاده کرده است
ا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ 􀀀ی» از سعد بن هشام روایت کرده است که به عایشه گفتم: مرا از قیام پیغمبر (ص) خبر بده گفت آیا این سوره
را نمیخوانی گفتم چرا گفت خدا در آغاز این سوره قیام را واجب ساخته پس پیغمبر و یارانش به آن اندازه اقامه نماز « إِلّ قَلِیلًا
􀀀
ا
شب کردند
______________________________
کان اول صلاة فرضه ..» 1)- در بحار از حضرت صادق علیه السلام روایتی نقل شده که در طی آن روایت چنین آورده شده است )
ثم افترض علیه المغرب.. از این روایت چنین دانسته میشود که نخستین «.. اللّ علیه صلاة الظهر یوم الجمعۀ.. ثم افترض علیه العصر
􀀀
ه
نماز واجب نماز ظهر و بترتیب آخرین آنها صبح بوده است (صلاة وسطی آیۀ قرآن)
83
که قدمهاي ایشان ورم کرد تا پس از دوازده ماه خدا بر ایشان تخفیف داد و آخر این سوره را نازل و نماز شب را پس از آن که
واجب بود مستحب فرمود. ابن عباس گفته است چون اوّل سورة مزّمّل نزول یافت مؤمنین، شبها مثل ماه رمضان، بیدار بودند و به
اقامۀ نماز مشغول تا این که آخر این سوره نازل شد و یک سال میان نزول اول و آخر این سوره فاصله بوده است.. ابو بکر، احمد بن
«.. علی میگوید میان اهل اسلام در این که وجوب نماز شب نسخ شده و مستحب قرار داده شده اختلافی نیست
حسن گفته است خدا بر پیغمبر و بر مؤمنان فرض » این مضمون را آورده است «.. قُمِ اللَّیْلَ » شیخ الطائفه در کتاب التّبیان در ذیل آیۀ
ساخته بود که یک ثلث و زیادتر از شبرا اقامۀ نماز کنند ایشان اقامه کردند تا قدمهایشان ورم کرد بعد براي تخفیف بر ایشان این
و معنی چنین است نیمی از « ضرب زید رأسه » بدل میباشد نظیر « اللیل » از کلمۀ « نصفه » حکم نسخ شد.. و زجّاج گفته است کلمۀ
شبرا برخیز یا از نیم کم کن یا بر آن بیفزا و این حکم پیش از آن بود که نمازهاي پنجگانه واجب شود ابن عباس و حسن و قتاده
گفتهاند میان اول سوره و میان آخر آن که به تخفیف حکم شده یک سال فاصله شده و سعید بن جبیر گفته است ده سال میان
«1» «.. نزول اول و آخر سوره فاصله شده است
56 از 305
نماز جمعه
در بارة زمان وجوب نماز جمعه نیز اقوال مختلف میباشد برخی سال دوازدهم از بعثت و برخی دیگر سال اول از هجرت را زمان
صدور این حکم دانستهاند.
______________________________
1)- شیخ طوسی گفته است اول و آخر آیه هر دو استحباب را میرساند پس وجوبی نبوده تا نسخ شود. )
84
در قول دوم صریح میباشد چه او در آن کتاب در طی بیان کیفیت ورود پیغمبر (ص) به مدینه « مروج الذّهب » عبارت مسعودي در
پس از این که گفته است هر کس از مردم مدینه آن حضرت را به خانه خویش میخواند و مهار ناقه او را میکشید و پیغمبر
حتّی ادرکته ال ّ ص لاة فی بنی سالم فصلّی فیهم الجمعۀ و کانت اوّل جمعۀ صلّیت » چنین گفته است « خلّوا عنها فانّها مأمورة » : میفرمود
فلما اتی مسجد بنی سالم جمّع بمن کان معه من المسلمین و هم اذ » نیز در کتاب امتاع الاسماع گفته است «1» مقریزي « فی الاسلام
گر چه عبارت منقول از مسعودي و مقریزي « اللّ علیه و سلّم فی الاسلام
􀀀
ذاك مائۀ و قیل کانوا اربعین و هی اوّل جمعۀ اقامها صلّی ه
صریح در این است که نماز جمعه در اسلام نخستین بار در مدینه خوانده شده یعنی این حکم اول هجرت صادر و اجراء شده لیکن
از برخی از کتب سیره چنان استفاده میشود که پیش از هجرت نماز جمعه در مدینه گزارده میشده است.
این مضمون را نوشته است: « اوّل جمعۀ اقیمت بالمدینۀ » از جمله ابن هشام در زیر عنوان
ابن اسحاق از محمد بن ابی امامه و از پدر خود، ابو امامه، و او از عبد الرحمن بن کعب بن مالک حدیث کرده که عبد الرحمن »
گفته است: هنگامی که پدرم کور شده بود و من او را براي نماز جمعه میبردم هر وقت صداي اذان میشنید
______________________________
امتاع الاسماع بما » 1)- تقی الدین، احمد بن علی بن عبد القادر بعلبکی مصري تالیفاتی زیاد داشته که از آن جمله است کتاب )
در تاریخ مصر. « المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار » و از آن جمله است کتاب « للرّسول من الانباء و الاموال و الحفدة و المتاع
به مناسبت این که از حارة، مقارزه، بوده (این حاره- دیه- در بعلبک بوده) به مقریزي مشهور گردیده است در سال هشتصد و چهل
و پنج ( 845 ) هجري قمري وفات یافته است.
85
بر اسعد بن زراره رحمت و درود میفرستاد من با خود اندیشیدم که سبب این مطلب را از وي بپرسم تا در یکی از ایام آدینه که
اي بنیّ کان اوّل من جمّع بنا » صداي اذان بلند شد پدرم بحسب معمول بر اسعد رحمت و درود فرستاد از او سبب پرسیدم گفت
«. عدد اهل اسلام در آن هنگام از چهل کس تجاوز نمیداشت » پس گفت « بالمدینۀ
با توجه به این که عدد مسلمین مدینه که در عقبۀ اولی در مکه بودهاند دوازده ( 12 ) و در عقبۀ ثانیه هفتاد و سه ( 73 ) کس بودهاند
به خوبی دانسته میشود که آن زمان، که به گفتۀ کعب بن مالک اهل اسلام در مدینه از چهل کس تجاوز نمیداشته، بطور حتم بر
عقبۀ دوم مقدم بوده تا چه رسد به هجرت بعلاوه اسعد در سال اول از هجرت وفات یافته پس معلوم میگردد که پیش از هجرت
نماز جمعه گزارده میشده است.
مرویست که چون نماز جمعه به جاي نماز پیشین فرض شد آن » دشتکی در ذیل وقایع سال دوازدهم بعثت چنین نوشته است
اللّ عنه با مسلمانان مدینه نماز جمعه گزارد و بروایتی
􀀀
حضرت اهل مدینه را اعلام فرمود تا نماز جمعه بگزارند اسعد بن زراره رضی ه
57 از 305
.« مصعب بن عمیر گزارد
و گویند پیش از آن که سید عالم به مدینه تشریف فرما شود » همو در موضعی دیگر از همان کتاب (روضۀ الاحباب) نوشته است
.« اسعد بن زراره در آنجا امامت اصحاب خویش میکرد و اقامت جمعه و جماعات مینمود
آن سرور روز جمعه بود که از قبا بیرون رفت تا بشهر مدینه در » باز دشتکی در طی شرح وقائع سال اول هجرت چنین آورده است
رود و بر شتر سوار میرفت چون به بنی سالم بن عوف رسید وقت نماز جمعه در آمد در بطن وادي رانونا خطبۀ در غایت فصاحت
و بلاغت بخواند و مردم را بر تقوي و پرهیزکاري و نیکویی تحریض نمود و نماز جمعه بگزارد و آن اول خطبه و جمعه بود که
« حضرت خواند و گزارد
86
این عبارات که برخی از آنها در تقدم اقامۀ جمعه بر هجرت صریح و برخی ظاهر در آن است با آن چه از مسعودي و مقریزي نقل
شد که اولین جمعه در سال اول هجرت اقامه شده منافات دارد و ظاهر آخرین عبارت منقول از دشتکی نیز گفتۀ مسعودي را تأیید
میکند گر چه احتمال میرود که این عبارت به اولیّت اضافی اشاره باشد بدین معنی که اول خطبه و اول جمعهاي که، حضرت، در
این احتمال قوت مییابد از توجه «1» خصوص مدینه، خوانده و گزارده آن نماز بوده نه اول خطبه و جمعه خوانده شده بطور اطلاق
حضرت هنگام ورود به مدینه از روز دوشنبه تا روز جمعه در قباء » به عبارت ابن هشام پس از این که این مضمون را گفته است
توقف کرد و در این مدت مسجدي براي ایشان تأسیس نمود و روز جمعه بسوي شهر مدینه رهسپار شد و نماز جمعه را در بطن
آن چه مجلسی نیز در این زمینه آورده « فکانت اوّل جمعۀ صلّاها بالمدینۀ » با یاران خود بگزارد، چنین گفته است « رانونا » وادي
همین احتمال را تقویت میکند:
خروج پیغمبر (ص) از قباء روز » در موضعی از بحار که چگونگی ورود پیغمبر را به مدینه شرح داده این مضمون را گفته است
جمعه بود. هنگام ظهر به قبیلۀ بنی سالم رسید.. ایشان پیش از قدوم پیغمبر (ص) مسجدي ساخته بودند ناقه در آنجا فرو خوابید
پیغمبر (ص) بمسجد ایشان فرود آمد و نماز با ایشان بگزارد و خطبه بخواند و اول مسجدي که خطبه در آن خوانده شده این مسجد
و هم در دنبالۀ همین قسمت (که راجع به پیغمبر و تحویل قبله سخن به میان آورده و در این باره بدین مضمون گفته: « بوده است
پیغمبر (ص) در تمام مدت اقامت مکه و هم تا ماه هفتم هجرت بسوي بیت المقدس نماز میگزارد. یهود مسلمین را سرزنش
میکردند. پیغمبر (ص) تحویل قبله را که به کعبه مائل
______________________________
1)- احتمالی دیگر نیز میرود و آن این که نماز جمعه به مسلمین مدینه ابلاغ شده بوده است لیکن اوضاع و احوال مکه اقامۀ آن را )
اجازه نمیداده و از این جهت در مکه اقامه نمیشده و نخستین نماز جمعه را پیغمبر در مدینه گزارده با این که امت پیش از آن
حضرت در مدینه جمعه را بپا میداشتهاند.
87
گردید نیم شبی بیرون رفت و به آفاق آسمان نظاره میکرد و فرمان خداي را در این باره انتظار میداشت) چنین نوشته است:
«.. و خرج فی ذلک الیوم إلی مسجد بنی سالم الّذي جمّع فیه اوّل جمعۀ کانت بالمدینۀ »
صریحتر از گفتۀ ابن هشام و مجلسی در تأیید و تقویت احتمال مزبور چیزي است که شیخ طبرسی، بنا بنقل مجلسی، در ذیل آیۀ
ابن سیرین گفته که اهل مدینه پیش از این که پیغمبر (ص) به آن جا وارد شود اقامۀ » جمعه آورده و خلاصۀ ترجمۀ آن چنین است
جمعه کردهاند و گفته شده که پیش از نزول سوره جمعه انصار گفتند یهود را روزي است در هفته که در آن روز اجتماع میکنند.
نصاري براي اجتماع خود در هفته روزي معین دارند پس خوب است ما نیز روزي را در هفته براي اجتماع انتخاب و معین کنیم و
58 از 305
در آن روز بذکر و شکر خدا بپردازیم. یا گفتهاند روز شنبه یهودیان را و روز یکشنبه نصاري را میباشد پس خوب است روز
باشد آنگاه انصار به خانۀ اسعد بن زراره جمع شدند وي با ایشان در آن روز نماز بگزارد پس از آن روز نام آن « عروبه » اجتماع ما
بر آن نهادند، و اسعد یک گوسفند براي نهار و شام آنها بکشت و چون عدة آنان « جمعه » نام « عروبه » روز را برگردانیدند و به جاي
اةِ نازل فرمود و این نخستین جمعه 􀀀 ا نُودِيَ لِلصَّل 􀀀 کم بود همان یک گوسفند روز و شب ایشان را کفایت کرد پس خدا این آیه را إِذ
بود که در اسلام اقامه شد لیکن در بارة نخستین جمعهاي که پیغمبر آن را با اصحاب اقامه فرموده چنین گفته شده که چون پیغمبر
به مدینه هجرت کرد و بر بنی عمرو بن عوف، در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول، هنگام ظهر، در قباء، وارد شد روز دوشنبه و سه
شنبه و چهار شنبه و پنجشنبه را در آنجا بماند و مسجد ایشان را تأسیس کرد پس از آن در روز جمعه بقصد مدینه از میان ایشان
خارج گردید و نماز جمعه را در میان بنی سالم بن عوف، در بطن وادي، که از ایشان میبود، و در آن روز در آنجا مسجدي
88
پس خطبه خواند و «1» اتخاذ کرده بودند، ادراك و اقامه کرد و این نخستین جمعه بود که پیغمبر (ص) آن را در اسلام اقامه کرد
«.. این نخستین خطبه بود که در مدینه آن را انشاء کرد
ارباب سیر و تواریخ و هم راویان اخبار و احادیث بیش از همین چند فقره که در احکام اسلامی یاد گردید حکمی دیگر را، بطور
صریح، عنوان نکردهاند که قبل از هجرت وضع و تشریع شده باشد، بلکه مکان وضع سائر احکام را مدینه و زمان آن را بعد از
هجرت دانستهاند لیکن با تأمل در جزئیات تاریخ اسلام پیش از هجرت و بلکه با مطالعه در خود قرآن مجید چنان بنظر میآید که
پیش از هجرت احکامی دیگر نیز تشریع و وضع شده که ارباب تواریخ و سیر از تصریح به آنها غفلت کردهاند و شاید در این عدم
تصریح و غفلت معذور باشند چه نظر ایشان بنقل تاریخ میبوده نه به استقصاء احکام موضوعه.
بهر حال مواردي که بر وضع و تشریع احکامی دیگر پیش از هجرت دلالت میکند شایسته و به جا است که در این کتاب یادآوري
گردد. آن موارد بطور فهرست بدین قرار است:
-1 در قضیۀ حبشه، آنجا که جعفر براي نجاشی از دین اسلام تعریف و توصیف کرده احکامی غیر از نماز، یاد شده از قبیل وجوب
عدل و احسان (و حتی وجوب روزه) و وجوب صلۀ رحم و حرمت زنا و حرمت ربا و حرمت خوردن مردار و حرمت خوردن خون و
حرمت خونریزي به ناحق و غیر اینها که از این پیش نقل شد.
-2 در قضیۀ عقبۀ اولی، که در سال دوازدهم بعثت در مکه بوقوع پیوسته در هنگام بیعت برخی دیگر از احکام اسلامی نام برده شده
.«2» است
______________________________
1)- این قسمت از این گفته تأیید میکند چیزي را که در پاورقی صفحۀ پیش راجع باین موضوع احتمال داده و یاد کردیم. )
2)- نخستین کسانی از انصار که به اسلام در آمده شش تن بودهاند (اسعد بن زراره یکی از ایشان بوده است) و این قضیه در سال )
یازدهم واقع شده چون این اشخاص به مدینه برگشته در مدینه نام پیغمبر (ص) و نام دین اسلام شیوع یافته و در همۀ خانهها در
پیرامن این چیز تازه و موضوع مهم گفتگو به میان آمده است.
در سال بعد (سال دوازدهم) دوازده کس براي بیعت با پیغمبر در موسم حج و بعنوان آن با اسعد بن زراره به مکه رهسپار شده و در
و اولین بیعت بوده به « عقبه » بیعت کردهاند. این ملاقات بلحاظ این که در محل « بیعت نساء » محل، عقبه، با پیغمبر ملاقات و بعنوان
نامیده شده. « عقبۀ اولی »
در سال سیزدهم (سال بعد) هم هفتاد ( 70 ) یا هفتاد و دو ( 72 ) تن مرد و دو ( 2) تن زن از مدینه براي بیعت به مکه رهسپار شده و در
لیالی تشریق از ماه ذي الحجه (تقریبا سه ماه پیش از هجرت) در محل عقبه با پیغمبر (ص) بیعت کردهاند این اجتماع و بیعت دون به
59 از 305
اشتهار یافته است. « عقبۀ ثانیه » نام
89
اللّ یرنی از عبد الرحمن بن عسیله صنابحی از عبادة بن صامت نقل کرده است
􀀀
ابن اسحاق از یزید بن ابی حبیب از ابی مرثد بن عبد ه
من از جمله دوازده کس که در عقبۀ اولی حضور یافتند بودم و چون هنوز در اسلام جنگ و » که عباده این مضمون را گفته است
بیعت کردیم مبنی بر این که خداي را بی شریک دانیم، سرقت و زنا نکنیم، « بیعت نساء » جهاد فرض نشده بود با پیغمبر (ص) بعنوان
«.. اولاد خود را نکشیم، بهتان و افتراء نزنیم و در هیچ امري معروف سر پیچی و عصیان ننماییم
چنانکه مشاهده میشود چهار حکم مهم فقهی (حرمت سرقت و حرمت زنا و حرمت قتل اولاد و حرمت افتراء و بهتان) به صراحت
یاد شده است. پس این احکام قبل از هجرت تشریع و یا امضاء و تصویب و هم ابلاغ شده لیکن حکم حد سرقت و زنا بطور یقین
در مکه اجراء نشده و بحسب ظاهر تشریع و ابلاغ هم نگردیده بوده و چنانکه گفته خواهد شد نخستین بار که حد سرقت و زنا بکار
رفته و اجراء شده در حدود سال سیم و چهارم از هجرت بوده است.
که در سال سیزدهم از بعثت (تقریبا سه ماه قبل از « عقبۀ ثانیه » -3 در قضیۀ
90
هجرت) واقع شده و عدة شرکت کنندگان در بیعت این عقبه از انصار هفتاد یا هفتاد و سه ( 73 ) تن مرد و دو ( 2) تن زن بودهاند
خوانده شده پس حکم حرب و جنگ با کفار نیز از احکام فقهی و اسلامی است که در « بیعت حرب » بیعتی که انجام یافته به نام
مکه تا حدي سابقه یافته است.
چون خداوند اذن و دستور قتال با کفار به پیغمبر داده بود از این رو در عقبۀ » ابن اسحاق پس از این که این مضمون را گفته است
به اسناد خود از « دوم شروطی را علاوه بر شروط عقبۀ نخست که بیعت نساء بوده مقرر داشت و بر حرب اسود و احمر بیعت فرمود
اللّ فی العقبۀ الاولی علی بیعۀ النساء علی السمع و الطاعۀ فی
􀀀
بایعنا مع رسول ه » عبادة بن صامت چنین نقل کرده که وي گفته است
اللّ لومۀ لائم. لکنّا
􀀀
عسرنا و یسرنا و منشطنا و مکرهنا و اثره علینا و ان لا ننازع الامر اهله و ان نقول بالحق أینما کنّا و لا نخاف فی ه
.« بایعنا فی العقبۀ الثانیۀ معه (ص) علی الحرب
چون پیغمبر (ص) به مقاتلۀ با مشرکان مأمور نبود آنان اصحاب را آزار میرساندند تا این که » باز ابن اسحاق بدین مفاد گفته است
دستور قتال بوي داده شد نخستین آیه که در موضوع اذن قتال و احلال دماء مشرکان مزاحم، نازل شده بنا به گفتۀ عروة بن زبیر و
إِلّ أَنْ
􀀀
ارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ ا 􀀀 ی نَصْ رِهِمْ لَقَدِیرٌ. الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِی 􀀀 اللّ عَل
􀀀
اتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ هَ 􀀀 دیگر از علماء، آیۀ شریفۀ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُق
اللّ
􀀀
اللّ کَثِیراً وَ لَیَنْصُ رَنَّ هُ
􀀀
ساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ هِ 􀀀 واتٌ وَ مَ 􀀀 وامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَ لَ 􀀀 النّ بَعْ َ ض هُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَ
􀀀
اللّ اسَ
􀀀
ا دَفْعُ هِ 􀀀 اللّ وَ لَوْ ل
􀀀
یَقُولُوا رَبُّنَا هُ
اقِبَۀُ 􀀀 لِلّ ع
􀀀
کاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ هِ 􀀀 اةَ وَ آتَوُا الزَّ 􀀀 امُوا الصَّل 􀀀 مَکَّنّ فِی الْأَرْضِ أَق
􀀀
اللّ لَقَوِيٌّ عَزِیزٌ الَّذِینَ إِنْ اهُمْ
􀀀
مَنْ یَنْصُ رُهُ إِنَّ هَ
نزول * «2» ا تَکُونَ فِتْنَۀٌ 􀀀 حَتّ ل
ی􀀀 اتِلُوه 􀀀ق و بعد از آن آیۀ وَ مُْ «1» الْأُمُورِ
______________________________
که از سورههاي مدنی میباشد. « الحج » 1)- آیات 40 تا 43 از سورة )
که مدنی است. « البقره » 2)- آیۀ 189 از سورة )
91
یافته است پس چون پیغمبر (ص) به محاربه مأذون شد و آن عده از انصار با او بر اسلام و نصرت و حرب، بیعت کردند مسلمین را
بر مهاجرت به مدینه و لحقوق به انصار تحریض میفرمود و خودش در مکه به انتظار صدور امر الهی به خروج از مکه و مهاجرت
.« متوقف میبود
60 از 305
-4 در قضیۀ عقبۀ اولی نیز، بنا بنقل مجلسی از علی بن ابراهیم باز چند حکم یاد شده است خلاصۀ مفاد آن چه از علی بن ابراهیم در
این باره نقل شده بدین قرار است:
اسعد بن زراره و ذکوان بن عبد قیس که هر دو از قبیلۀ خزرج بودند در یکی از مواسم عرب به مکه مشرف شدند روابط اوس و »
خزرج از روزگاري دراز سخت تیره و تار و میان ایشان جنگ و کارزار میبود به طوري که این دو قبیله، نه شب و نه روز، سلاح از
بوده این جنگ به غلبه و پیروزي اوس خاتمه یافت. « بغاث » خود به دور نمیداشتند آخرین جنگی که میان ایشان بوقوع پیوسته روز
اسعد و ذکوان در عمرة ماه رجب به مکه مسافرت کردند تا در ضمن اعمال موسم، کسانی را براي جنک با اوس مساعد و با خود
همسوگند و متحد سازند.
اسعد که با عتبۀ بن ربیعه دوستی میداشت بر او وارد گردید و مقصود خود را بوي اظهار و همراهی و مساعدت او را درخواست
کرد. عتبه گفت: شهر ما از شما دور است بعلاوه ما در این ایام بکار خود چنان گرفتاریم که به هیچ کاري نمیتوانیم بپردازیم.
اسعد پرسید چه کاري مهم رخ داده که شما را در حرم و مأمنی که دارید بدین گونه گرفتار ساخته است؟ عتبه پاسخ داد: مردي در
میان ما برخاسته که میگوید از سوي خدا پیغمبر است او ما را تسفیه، خدایان ما را سبّ و تقبیح، جوانان ما را از ما رو گردان و
اللّ پسر عبد المطلب و از
􀀀
جماعت ما را متفرق و پریشان میسازد. اسعد پرسید در میان شما چه نسبتی دارد؟ پاسخ داد پسر عبد ه
بهترین ما، در شرف
92
و اعظم ما، در خانواده و تبار است.
اسعد و ذکوان و همۀ اوس و خزرج از یهود مدینه و اطراف آن از قبیلۀ بنی نضیر و بنی قریظه و قینقاع میشنیدند که پیغمبري در آن
اوقات در مکه پدید خواهد آمد و او به مدینه مهاجرت خواهد کرد از این رو وقتی که اسعد سخنان عتبه را شنید به گفتههاي یهود
اندیشید و آن گفتهها در دل وي تأثیر کرد پس پرسید در کجا است؟ عتبه پاسخ داد در شعب ابو طالب با دیگر افراد بنی هاشم
محصور میباشند و جز در موسم از آنجا بیرون نمیآیند و این ایام که موسم است بیرون آمده و نزدیک حجر نشسته است لیکن از
نزدیک شدن به او و سخنان وي و گفتگو کردن با او حذر کن چه او ساحري است که ترا با سخنان خویش میفریبد!! اسعد گفت:
من در حال عمره و ناگزیرم که خانه را طواف کنم پس چه بایدم کرد؟ گفت: پنبه در گوش بنه!! اسعد چنان کرد و بمسجد در آمد
و به طواف پرداخت پیغمبر (ص) که با گروهی از بنی هاشم نزدیک حجر نشسته بود بر وي نظري افکند اسعد از آنجا در گذشت
بار دوم که دور میزد با خود گفت: این چه نادانی باشد که من چنین خبري در مکه بشنوم و بتحقیق آن نپردازم که در بازگشت
که در میان عرب، متداول میبود تحیت « أنعم صباحا » قوم خویش را از آن خبر دهم؟ پس پنبه از گوش برآورد و پیغمبر را به گفتن
السّلام » گفت پیغمبر (ص) سر برداشت و گفت: خدا تحیتی از این بهتر، که تحیت اهل بهشت است، بما آموخته و آن تحیت
میباشد اسعد گفت در همین نزدیکی بدان آشنا و دانا شدهاي!! بگو ببینم به چه چیز دعوت میکنی؟ پیغمبر (ص) گفت: به « علیکم
ادَکُمْ مِنْ 􀀀 ا تَقْتُلُوا أَوْل 􀀀 ساناً وَ ل 􀀀 والِدَیْنِ إِحْ 􀀀 أَلّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْ
􀀀
ا » این که خدا یگانه است و من پیغمبر او هستم و هم شما را میخوانم به
ا بَطَنَ. 􀀀 ا وَ م 􀀀 ا ظَهَرَ مِنْه 􀀀 واحِشَ م 􀀀 ا تَقْرَبُوا الْفَ 􀀀 إِیّ . وَ ل
اهُم 􀀀 إِمْل نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ اقٍ 􀀀
93
حَتّ یَبْلُغَ أَشُدَّهُ. وَ
ی􀀀 أَح إِلّ بِالَّتِی هِیَ سَْنُ
􀀀
الَ الْیَتِیمِ ا 􀀀 ا تَقْرَبُوا م 􀀀 وَصّ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ ل
اکُم 􀀀 ذلِکُمْ 􀀀 إِلّ بِالْحَقِّ
􀀀
اللّ ا
􀀀
ا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ هُ 􀀀 وَ ل
وَصّ بِهِ
اکُم 􀀀 ذلِکُمْ 􀀀 اللّ أَوْفُوا
􀀀
ی وَ بِعَهْدِ هِ 􀀀 ا قُرْب 􀀀 کانَ ذ 􀀀 ا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ 􀀀 ا. وَ إِذ 􀀀 إِلّ وُسْعَه
􀀀
ا نُکَلِّفُ نَفْساً ا 􀀀 زانَ بِالْقِسْطِ ل 􀀀 أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِی
اسعد پس از شنیدن این آیات و کلمات، شهادتین بر زبان راند و ذکوان را هم به اسلام خواند و از آن پس «1» لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
شرح حال و منظور از مسافرت خود را به پیغمبر (ص) گفت و درخواست کرد که پیغمبر (ص) براي تعلیم قرآن و دعوت و تبلیغ
61 از 305
مردم مدینه به اسلام کسی را با ایشان به مدینه گسیل دارد.
پیغمبر (ص) مصعب بن عمیر را (که جوانی نورس و نزد پدر و مادر خود پیش از قبول اسلام محبوب و محترم و بر دیگر
فرزندانشان مقدم بود و پس از پذیرفتن اسلام او را سخت خوار داشته و آزار میرساندند و در واقعۀ شعب با پیغمبر (ص) بود و رنج
و سختی میدید) فرمود با ایشان به مدینه رود. چون به مدینه وارد شدند این خبر شیوع یافت و از هر قبیله یک مرد و دو مرد به
اسلام در میآمدند.
مصعب در محلۀ سعد بن معاذ که از رؤساء و اشراف قبیلۀ اوس میبود بر سر چاهی مینشست و جوانان قبیله بگرد او فراهم
مشهور شد) و آنان را شیفتۀ حلاوت و طلاوت آن « مقري » میآمدند و او به آواز خوش قرآن تلاوت میکرد (از این رو به نام
میساخت.
سعد بن معاذ بن اسید بن حضیر که یکی از اشراف قوم بود بفرمود نزد این جوان قرشی که تازه آمده و جوانان ما را فاسد میکند
برو و او را از این کار باز دار.
اسید بدانجا رفت و او را نهی کرد مصعب گفت: آیا ممکن است بنشینی و بشنوي
______________________________
154 از سوره الانعام (سوره ششم). - 1) آیات 152 )
94
پس اگر پسندیدي و خوشت آمد آن را به پذیري و اگر ناپسندت افتاد ما گفتۀ ترا گردن نهیم؟ اسید بنشست، مصعب یک سوره از
نغتسل و نلبس » : قرآن بخواند وي چنان دل باخته شد که بر فور گفت وقتی باین کار داخل میشوید چه میکنید؟ مصعب پاسخ داد
اسید خود را با همان جامه که بر تن داشت به چاه افکند و شستشو داد و بیرون « ثوبین طاهرین و نشهد الشّ هادتین و نصلّی رکعتین
آمد و جامه بفشرد و شهادتین بگفت و دو رکعت نماز بگزارد و بسوي سعد معاذ برگشت.
سعد چون او را از دور بدید گفت اسید دگرگون بنظر میآید. پس از گفتگوي اسید با سعد وي براي دیدن مصعب حاضر شد و »
بر وي بخواند. مصعب گفت به خدا سوگند اسلام را در چهرة سعد پیش از «.. منِ الرَّحِیمِ 􀀀 حم تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْ » بدانجا رفت و مصعب
این که به سخن در آید دیدیم. سعد به منزل فرستاد تا دو جامۀ پاك براي او آوردند پس غسل کرد و شهادتین گفت و دو رکعت
.«.. نماز به جا آورد
این قسمت که از علی بن ابراهیم نقل شده و خلاصۀ مفاد قسمتی از آن در اینجا آورده شد، نیز میرساند که چند حکم مهم فقه
- اسلامی قبل از هجرت به مدینه صدور یافته و ابلاغ شده بوده است این احکام عبارت است از: 1- وجوب احسان به والدین 2
حرمت قتل اولاد 3- حرمت عمل فحشاء 4- حرمت قتل نفس به ناحق 5- حرمت تصرف در مال ایتام مگر بوجه احسن 6- وجوب
وفاء به کیل و میزان 7- وجوب عدل 8- وجوب وفاء بعهد.
چنین استفاده میشود که در هنگام ورود بدین مقدس اسلام پیش از اداء شهادتین، غسل و پس از آن «1» بعلاوه، از آن چه نقل شد
نماز که اول براي تشریفات بر زبان راندن کلمات شریفه و دوم براي سپاس گزاري بر موفق شدن به اداء آنها میبوده معمول و مورد
امر و حکم (وجوبی یا استحبابی) پیغمبر (ص) بوده است.
______________________________
1) و در تاریخ طبري و غیر آن نیز قریب بهمان مفاد یاد شده است. )
95
-5 در قضیۀ ولید، که بحسب ظاهر در همان اوائل بعثت، و بطور تحقیق پیش از هجرت رخ داده، برخی از احکام اسلامی یاد شده
62 از 305
است.
این قضیه بدو گونه نقل شده که چون بهر دو طریق بر احکامی اشتمال دارد بطور خلاصه هر دو در اینجا آورده میشود:
پیغمبر (ص) از عیبگوئی خدایان مشرکان باز نمیایستاد و بر اهل شرك قرآن » الف- در بحار، از قصص الانبیاء، این مفاد نقل شده
میخواند. ولید بن مغیره که از حکّام عرب بود و مردم در مرافعات خود به او مراجعه میکردند و به حکومت وي تسلیم میشدند و
به آن اندازه ثروت میداشت که بده تن از بندگان خویش بهر کدام هزار دینار داده بود تا براي او تجارت کنند و خلاصه آن که از
لحاظ ثروت داراي قنطار و از لحاظ عزت و عظمت داراي اقتدار و اعتبار و از لحاظ نسبت عموي ابو جهل بود مشرکان نزد او رفتند
و گفتند سخنان محمد چیست آیا سحر است یا کهانت یا خطابه؟
پاسخ داد بگذارید تا من خودم کلام او را بشنوم پس به پیغمبر (ص) که نزدیک حجر اسماعیل نشسته بود نزدیک شد و گفت: از
شعر خویش با من انشاد کن پیغمبر (ص) گفت: شعر نیست بلکه کلام خدایی است که انبیاء و رسل را برانگیخته است. گفت:
بشنید استهزاء کرد و گفت: آیا به مردي که در یمامه است « رحمن » چون لفظ « منِ الرَّحِیمِ 􀀀 اللّ الرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ » بخوان. پیغمبر (ص) گفت
به نام رحمن دعوت میکنی؟ پاسخ داد نه، به خدایی دعوت میکنم که او رحمن و رحیم میباشد. پس از آن سورة حم سجده
ادٍ وَ ثَمُودَ ولید را لرزه بر اندام افتاد و 􀀀 صاعِقَۀِ ع 􀀀 صاعِقَۀً مِثْلَ 􀀀 (سورة ف ّ ص لت) را شروع کرد تا رسید باین آیه فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ
تا آخر قضیه. «.. مو بر تنش راست ایستاد پس برخاست و به خانۀ خود روانه شد
96
و در حدیث حمّاد بن زید از ایوب از مکرمه بدین گونه روایت شده که گفت ولید ..» ب- و هم در بحار این مفاد آورده شده است
شاءِ 􀀀 ی عَنِ الْفَحْ 􀀀 ی وَ یَنْه 􀀀 اءِ ذِي الْقُرْب 􀀀 سانِ وَ إِیت 􀀀 اللّ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْ
􀀀
به نزد پیغمبر (ص) رفت و گفت بر من قرائت کن پیغمبر گفت إِنَّ هَ
اللّ انّ له لحلاوة
􀀀
وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ولید اعادة آن را درخواست کرد چون بار دوم بر او خوانده شد گفت: و ه
و طلاوة و انّ اعلاه لمثمر و انّ اسفله لمعذق و ما هذا بقول بشر به خدا سوگند این کلمات را شیرینی و بهجت و زیبایی است، بالاي
آن میوه دهنده و پایینش شاخه جهنده میباشد، و این سخنان گفتۀ بشر نیست.
حم سجده) تا آخر آیۀ فَإِنْ أَعْرَضُوا که آیۀ 13 از آن سوره میباشد، بر او خوانده ) « ف ّ ص لت » در این قضیه، بنا بنقل اول که سورة
بعلاوه در قضیۀ اسلام «1» کاةَ 􀀀 ا یُؤْتُونَ الزَّ 􀀀 شده باشد آن سوره نیز (مکی) است و در آیۀ 7 از آن سوره: وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ. الَّذِینَ ل
سعد بن معاذ نیز نقل شده که مصعب بن عمیر همین سوره را بر وي خوانده پس معلوم میشود حکم زکاة، که در این سورة مکی
آورده شده، پیش از هجرت صدور یافته بوده است.
و بنا بنقل دوم چند حکم، (وجوب عدل و احسان، وجوب انفاق به خویشان، حرمت فحشاء و منکر و بغی) گفته شده است. بعلاوه
و این سوره از سورههاي مکّی میباشد پس دانسته میشود که پیش از قرائت بر ولید نزول یافته « النّحل » این آیه، آیۀ 192 از سورة
بوده است و اگر هم بقیۀ آیات آن بعد از این قضیه نازل شده باشد،
______________________________
ندهند تهدید بعمل آمده. « زکاة » 1)- نسبت به کسانی که )
97
ا􀀀 اللّ إِذ
􀀀
و چند حکم فقهی دیگر در آن سوره یاد گردیده که از آن جمله است آیۀ 93 وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ هِ «1» میباشد « مکّی » ، بهر حال
اللّ
􀀀
ا أُهِلَّ لِغَیْرِ هِ 􀀀 ما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَۀَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ م 􀀀 ا و از آن جمله است آیۀ 116 إِنَّ 􀀀 مانَ بَعْدَ تَوْکِیدِه 􀀀 ا تَنْقُضُوا الْأَیْ 􀀀 اهَدْتُمْ وَ ل 􀀀ع
اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ.
􀀀
ادٍ فَإِنَّ هَ 􀀀 ا ع 􀀀 اغٍ وَ ل 􀀀 بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ ب
میخوانند اگر به دقت مطالعه و احکام و ارادة در « مکّی » -6 در سورههایی که پیش از هجرت نزول یافته و آنها را بحسب اصطلاح
63 از 305
آنها استقصاء گردد به احکامی چند بر خورد میشود که مؤرخان، صدور برخی از آنها را در طی دورة بعد از هجرت یاد کردهاند
از جمله براي نمونه چند مورد زیر آورده میشود:
ا􀀀 ابَکَ فَطَهِّرْ. وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ وَ ل 􀀀 آیات قُمْ فَأَنْذِرْ وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ وَ ثِی «2» که به قولی نخستین سورة نازله میباشد « المدّثر » الف- در سورة
الُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ 􀀀 ا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ. ق 􀀀 تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ و آیات م
______________________________
اللّ مِنْ
􀀀
اجَرُوا فِی هِ 􀀀 سورة النحل هی مکّیۀ الّا آیۀ هی قوله وَ الَّذِینَ ه » 1)- شیخ طوسی در تبیان در آغاز این سوره چنین گفته است )
اقَبْتُمْ إلی آخرها (دو آیۀ اخر سوره است) و قال: قتادة من اول 􀀀 ا ظُلِمُوا.. الآیۀ. و قال الشعبی: نزلت النّحل بمکۀ الّا قوله وَ إِنْ ع 􀀀 بَعْدِ م
چنانکه دیده میشود بحسب نظر شیخ «.. السورة إلی قوله کُنْ فَیَکُونُ مکّی و باقیها مدنیّ و قال مجاهد: أوّلها مکّی و آخرها مدنیّ
جز آیۀ وَ الَّذِینَ..، تمام سوره مکی است و بحسب گفتۀ شعبی فقط دو سه آیۀ آخر سوره مدنی است.
2) در این سوره چند آیه است ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً که گفتهاند در بارة ولید بن مغیره نزول یافته است و اگر چنین باشد ناچار )
بر آن نهاده است و بموجب این آیات « سحر » پس از آن واقعه بوده که پیغمبر بر وي قرآن خوانده و او پس از اندیشۀ فراوان نام
و یا از سورة النّحل بوده پس چگونه این سوره را نخستین « ف ّ ص لت » تهدید شده در صورتی که آن چه پیغمبر بر او خوانده از سورة
سورة نازله بشمار آوردهاند.
98
خائِضِینَ بر صدور احکامی چند دلالت میکند. 􀀀 کُنّ نَخُوضُ مَعَ الْ
􀀀
وَ ا
إِلّ قَلِیلًا نِصْ فَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا و هم از این آیات إِنَّ
􀀀
از این آیات قُمِ اللَّیْلَ ا « المزّمّل » ب- در سورة
اتِلُونَ 􀀀 ا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ.. وَ آخَرُونَ یُق 􀀀 فَاقْرَؤُا م ..«1» طائِفَۀٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ 􀀀 ی مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْ فَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ 􀀀 رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْن
اللّ قَرْضاً حَسَناً.. احکامی چند استفاده میگردد.
􀀀
کاةَ وَ أَقْرِضُوا هَ 􀀀 اةَ وَ آتُوا الزَّ 􀀀 ا تَیَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِیمُوا الصَّل 􀀀 اللّ فَاقْرَؤُا م
􀀀
فِی سَبِیلِ هِ
والِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ.. وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ 􀀀 دائِمُونَ وَ الَّذِینَ فِی أَمْ 􀀀 اتِهِمْ 􀀀 ی صَ ل 􀀀 آیات.. إِلَّا الْمُ َ ص لِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَل « المعارج » ج- در سورة
ائِمُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ 􀀀 داتِهِمْ ق 􀀀ا􀀀 اعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ بِشَ ه 􀀀 اتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ ر 􀀀ان 􀀀 مانُهُمْ.. وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَم 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 اجِهِمْ أَوْ م 􀀀 ی أَزْو 􀀀 إِلّ عَل
􀀀
حافِظُونَ ا 􀀀
حافِظُونَ دلیل صدور چندین حکم فقهی میباشد. 􀀀 اتِهِمْ یُ 􀀀 ی صَل 􀀀 عَل
______________________________
1)- چنانکه در پیش گفته شد برخی گفتهاند نماز شب بحکم اول این سوره واجب بوده و این آیه که در آخر این سوره است )
حکم وجوب را نسخ و استحباب را ثابت کرده است.
و بهتر آن که ظاهر آیه رعایت و گفته شود ..» : شیخ الطائفه در ذیل آیههاي اول سوره پس از نقل اقوال، چنین نقل افاده کرده است
و در ذیل آیههاي آخر سوره (آیههاي فوق) چنین افاده کرده است «.. ظاهر این آیات میرساند که مستحب مؤکد میباشد نه فرض
« امر » برخی گفتهاند این آیه حکم وجوب نماز شبرا نسخ کرده برخی گفتهاند آن را نسخ و استحباب را ثابت کرده و ما گفتیم که »
و این آیه نیست تا این آیه ناسخ « امر » در اول سوره ظهور در استحباب دارد این آیه نیز استحباب را میرساند پس منافاتی میان آن
«.. قرار داده شود « امر » آن
99
سورههاي مکّی
64 از 305
چون در این مورد آوردن یکان یکان از آیاتی که در سورههاي مکی و مشتمل بر احکام فقهی میباشد موجب تطویل و بسا مایۀ
تکرار گردد. از طرفی هم شاید کسانی از مطالعه کنندگان این اوراق به دیدن نمونههاي فوق قانع نباشند از این رو شمارة سورهاي
مکّی و نامها و ترتیب نزول آنها را که باید در جایی دیگر از این اوراق یاد گردد در اینجا یاد میکنیم تا باین تقدیم، میان احتراز از
تطویل و تکریر و میان تأمین نظر خوانندگان تا حدي جمع شود:
در کتاب تاریخ خود نوشته در اینجا ترجمه و نقل «1» این موضوع نیز کم و بیش از اختلاف مصون نیست و ما آن چه را یعقوبی
میکنیم. یعقوبی چنین گفته است:
به طوري که محمد بن حفص بن اسد کوفی از محمد بن کثیر و محمد بن سائب کلبی از ابی صالح از ابن عباس روایت کردهاند »
هشتاد و دو سوره از قرآن مجید در مکه نازل گردیده است و ترتیب نزول آنها بدین قرار است:
نخستین چیزي که نازل شده اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِي خَلَقَ بوده است بعد از »
______________________________
1) احمد بن ابی یعقوب بن جعفر کاتب عباسی که مذهب تشیع میداشته و بیشتر اوقات به مسافرت و سیاحت در بلاد اسلام )
میپرداخته است:
در سال دویست و شصت ( 260 ) به ارمنیه و بعد به هندوستان رفته و پس از آن بمصر و بلاد مغرب بازگشته است.
را تألیف کرده. کتاب تاریخ او همانست که به تاریخ یعقوبی اشتهار دارد. در سال دویست و هشتاد « البلدان » در سیاحت خود کتاب
و چهار ( 284 ) هجري قمري وفات یافته است.
100
اذا الشّمس » بعد « تبّت » بعد « فاتحۀ الکتاب » بعد « یا أیّها المدّثر » بعد « یا أیّها المزّمّل » بعد « و ال ّ ض حی » پس از آن « ن و القلم » آن
انّا » بعد « و العصر » بعد « الرّحمن » بعد « أ لم نشرح » بعد « و الفجر » بعد « و اللّیل اذ یغشی » بعد « سبّح اسم ربک الاعلی » بعد « کوّرت
« عبس » بعد « و النّجم » بعد « أ لم تر کیف فعل ربّک » بعد « أ رأیت الّذي یکذّب بالدّین » بعد « ألهیکم التّکاثر » بعد « اعطیناك الکوثر
لا اقسم » بعد « القارعۀ » بعد « لإیلاف قریش » بعد « و التّین و الزّیتون » بعد « و السّماء ذات البروج » بعد « و الشّمس » بعد « انّا أنزلناه » بعد
بعد « یس » بعد سورة « الجنّ » «1» بعد سورة « الاعراف » بعد « ص» بعد « ق» بعد « و المرسلات » بعد « ویل لکلّ همزة » بعد « بیوم القیمۀ
طس » بعد « طس النّمل » بعد « طسم الشّ عراء » بعد « طه » بعد سوره « مریم » بعد سور « حمد الملائکۀ » بعد « تبارك الّذي نزّل الفرقان »
بعد « انعام » بعد سورة « حجر » بعد سورة « یوسف » بعد سورة « هود » بعد سورة « یونس » ، بعد سورة « بنی اسرائیل » بعد سورة « القصص
تنزیل » بعد « حمد سبأ » بعد « الزّخرف » بعد « حم عسق » بعد « حم السّجده » بعد « حم المؤمن » بعد « لقمان » بعد سورة « الصّافات » سورة
بعد « الکهف » بعد سورة « هل أتاك حدیث الغاشیۀ » بعد « و الذّاریات » بعد « الاحقاف » بعد « حم الجاثیۀ » بعد « حم الدّخان » بعد « الزّمر
« و الطّور » بعد « الرّعد » بعد « قد افلح المؤمنون » بعد « اقترب للنّاس حسابهم » بعد « ابراهیم » بعد سورة « انّا ارسلنا نوحا » بعد « النّحل » سورة
بعد « اذا السّماء انفطرت » بعد « و النّازعات غرقا » بعد « عمّ یتساءلون » بعد « سأل سائل » بعد « الحاقۀ » بعد « تبارك الذي بیده الملک » بعد
.« بوده است « العنکبوت » بعد سورة « الرّوم » سورة
______________________________
در بعضی موارد و نیاوردن آن در بعضی یعقوبی را نظري خاص و صحیح « سوره » 1)- چون احتمال میدهیم که در آوردن لفظ )
بوده از این جهت این قسمت همان طوري که او آورده بدون تغییر ترجمه و آورده شده و شماره سورههایی که نوشته ( 79 ) سوره
میباشد ظاهرا سه سورة دیگر طبق عددي که او تعیین و نقل کرده ( 82 ) از قلم افتاده است.
101
65 از 305
دانستن عدد سورههاي مکی و ترتیب آنها علاوه بر این که از لحاظ پی بردن به احکامی فقهی، که قبل از هجرت صدور یافته،
سودمند است از لحاظ شناختن ناسخ و منسوخ و علم به تقدّم و تأخّر زمان عامّ و خاصّ و مطلق و مقیّد نیز خالی از فائده نیست.
در خاتمۀ، این قسمت نیز نگفته نماند که برخی از احکام که بحسب مستفاد از تواریخ و سیر در دورة هجرت صدور یافته و چنانکه
گفته شد (و نمونهاش نقل گردید و از مراجعه به سورههاي مکی بهتر روشن و واضح میگردد) آن احکام در دورة پیش از هجرت
صادر گردیده نه بعد از آن پس براي تصحیح نظر و اصلاح سخن ارباب تواریخ و سیر باید نسبت باین احکام و سورهها یکی از
احتمالات زیر را مورد توجه و نظر قرار داد:
-1 چنانکه پیش هم اشاره شد گفته شود مؤرخان چون به تفکیک تحقیقی دورة بعثت از دورة هجرت از لحاظ صدور احکام نظر
نداشتهاند در بارة این سنخ احکام به مسامحه رفتار کرده و آن چه در این زمینه نوشتهاند سطحی و دور از غور و تعمق بوده است.
-2 این که به گفتۀ ابن عباس نظر داشتهاند این گفته بروایت یعقوبی از محمد بن کثیر و محمد بن سائب از ابی صالح از ابن عباس
کان القرآن ینزّل مفرّقا، لا ینزّل سورة سورة، فما نزّل أوّلها بمکّۀ اثبتناها بمکّۀ، و ان کان تمامها » چنین است که ابن عباس گفته است
.« بالمدینۀ، و کذلک ما انزل بالمدینۀ
از سورههاي قرآن مجید این است که « مدنی » و « مکّی » -3 چنانکه در مقدمۀ تفسیر خود نقل کردهام یکی از اقوال در فرق میان
مکّی خصوص سورههایی که پیش از هجرت نزول یافته نیست بلکه عبارت است از آن چه در مدینه نازل نشده، خواه پیش از
هجرت و در مکه نازل شده باشد یا پس از هجرت در مواقعی که
102
پیغمبر (ص) از مدینه خارج و بسوي مکه رهسپار میبوده، یا در خود مکه تشریف میداشته (سال فتح)، پس اگر نظر مؤرخان در
نقل ایشان درست باشد با اختیار این قول در مسألۀ مکّی و مدنی سازش پیدا میکند.
اتَلُونَ.. که از این پیش نقل شد و در سورة حجّ، واقع 􀀀 از باب نمونه گفته میشود یکی از مشکلات این مورد آیۀ شریفۀ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُق
است، میباشد پس اگر فرض کنیم سورة حج بر خلاف آن چه مشهور است مکّی باشد از اشتمال آن بر احکامی که به گفتۀ
مورخان و به گمان نزدیک به یقین بعد از هجرت صدور یافته چگونه پاسخ باید داد؟ و اگر این سوره چنانکه مشهور بلکه مورد
اتفاق است (مدنی) باشد با تصریح ارباب سیر و تواریخ که اذن قتال در مکه صدور یافته و به این جهت در عقبۀ دوم با بیعت
کنندگان از اهل مدینه بر جنک بیعت شده چه باید گفت؟
مگر این که باز گفتۀ ابن عباس را پذیرفته و بگوئیم برخی از آیات این سوره در مدینه و برخی دیگر در مکه نزول یافته لیکن این
گفته چنانکه بر اهلش پوشیده نخواهد ماند نسبت بخصوص این مورد محل نظر و تأمل است.
در اینجا بی مناسبت نیست گفته شود که راجع بحکم قتال، چنانکه از صدر و ذیل آیات مربوط باین موضوع، و هم از توجه به
اوضاع و احوال و ظروف و مقتضیات صدر اسلام دانسته میشود، این حکم از لحاظ نهی و ایجاب و هم از لحاظ شدت و ضعف
دستور، مدارجی پیدا کرده و بهر حال دستور قتال را علل و عواملی بظاهر مختلف، ایجاب کرده که شاید بحسب واقع بیشتر آنها به
دفاع بازگشت کند.
نسبت به این موضوع آنجا که در بارة جهاد گفتگو به میان آید (در دورة از هجرت تا رحلت) شاید توفیق رفیق گردد که بررسی و
تحقیق، کاملتر شود. بهر جهت
103
آن چه در مکّه باین عنوان صدور یافته بیگمان بعنوان دفاع بوده نه بعنوان جهاد (بمعنی حمله و هجوم).
حکمی باشد که «1» حکم مهاجرت مسلمین از مکه به مدینه چنانکه در آغاز بحث از دورة هجرت دانسته خواهد شد شاید آخرین
66 از 305
در مکه صادر گردیده و لازم بود در اینجا بصدور آن اشاره بعمل آید.
این بود شرح وضعیت احکام دینی وفقه اسلامی بحسب دورة صدور آنها در مکّه، بدان اندازه که استقصاء میسور اقتضاء داشت.
اکنون براي بررسی و استقصاء احکام فقهی، که در مدینه صادر شده، و جهات صدوري آنها تا حدي روشن است، باید با کاروان
مهاجران اسلامی به مدینه رهسپار گردیم.
اللّ التّوکل و به الاعتصام
􀀀
و علی ه
______________________________
1)- چنانکه حکم وجوب نماز بر خود پیغمبر، به گفتۀ طبري و غیر او، نخستین حکمی بوده است که در مکه صادر گردیده عبارت )
نخستین چیزي را که از احکام و شرائع اسلام پس از اقرار به توحید و برائت » طبري در کتاب تاریخ الامم و الملوك بدین مفاد است
« از اوثان و اصنام و هم خلع انداد، خدا بر پیغمبر (ص) واجب و فرض ساخته نماز بوده است